اشعار محمد علی بیابانی

  • متولد:

بی تاب کرده قصه ی تکرارها مرا / محمد علی بیابانی

 

لطفی که کرده است خجل بارها مرا
برده است تا دیار گرفتار ها مرا

رؤیای یوسفانه ی دیدارت ای عزیز
آواره کرده در دل بازار ها مرا

با یک کلاف کهنه از این عبد روسیاه
قابل بدان میان خریدار ها مرا

ای گل! ببین که دوری از نرگس رخت
یک عمر کرده همنفس خارها مرا

در ساحل نجات تو پهلو گرفته ام
سیل گناه برده اگر بارها مرا

این هفته هم گذشت چنان هفته های قبل
بی تاب کرده قصه ی تکرارها مرا

یاد لبان خشک ترک خورده ای مدام
برده به کربلا دم افطارها مرا

3005 0 4

میان دفتر من از تو یادگار پر است / محمد علی بیابانی

 

فقط نه صبح من از ابرهای تار پر است
گلوی جاده هم از بغض انتظار پر است

بیا که زردی پائیز با تو بی معناست
چرا که عهد تو از سبزی بهار پر است

اگر که دفترت از خاطرات من خالی ست
میان دفتر من از تو یادگار پر است

به خاک های مسیرت نگاه کن گاهی
که زیر هر قدمت قلب بی قرار پر است

مگیر خرده اگر منتسب شدیم به تو
چرا که دور و بر گل همیشه خار پر است

چگونه یاد تو از خاطرم گذر نکند
که لحظه لحظه ام از لطف بی شمار پر است

مرا خراب خودت کن به خلق وا مگذار
دل خراب من از دست روزگار پر است

پس از دعای فرج کربلاست حاجت ما
ودر سر همه سودای آن مزار پر است

1689 1 5

به فکر مایی و ما فکر آب و نان هستیم / محمد علی بیابانی

 

همیشه شامل الطاف بیکران هستیم
چرا که تحت نظرهای آسمان هستیم

به یاد مایی و ما یاد هر کسی جز تو
به فکر مایی و ما فکر آب و نان هستیم

اگر که ابر تویی ما کویر بی آبیم
اگر بهار تویی ما همه خزان هستیم

به انتظار خودت امتحان مکن ما را
که ما رفوزه ی هر روزامتحان هستیم

اباالرّحیم تو هستی و با وجود تو ما
همیشه صاحب بابای مهربان هستیم...

1746 0 2.52

اگر فقیر و یتیم و اسیر آمده ایم / محمد علی بیابانی

 

اگر فقیر و یتیم و اسیر آمده ایم
به آستانه ی نعم الامیر آمده ایم

دوباره با سبد دست های خالی مان
به شوق آن کرم دستگیر آمده ایم

سر قرار تو هستی همیشه آن ماییم
که یا نیامده یا اینکه دیر آمده ایم

به غیر اشک، کلافی نداشتیم... ببخش
پر از غمیم اگر سر به زیر آمده ایم

مجیر مردم دنیا! برای آمدنت
به گریه نزد خدای مجیر آمده ایم

حسین ساده ترین راه بردن دل توست
و ما به سوی تو از این مسیر آمده ایم

1462 0 4.54

ای کاش ببینیم همه ماه نهان را (انتظار) / محمد علی بیابانی


ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را

با تلخی اشک غمت افطارنمودیم
از مأذنه هر بار شنیدیم اذان را

چندی ست که چشمان زمین بی تو ندیده ست
از باد صبا آن نفس مشک فشان را

تلخند زبان ها بگذار از تو بگویند
تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را...

هر گاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را...

1415 0 5